همشهری آنلاین: آموختن هر فنی از اهلش که تجربه عینی و عملی در چنته دارد، دقیقتر، مؤثرتر و آگاهیبخشتر فرض میشود. در مورد سینما هم، بسیاری از علاقهمندان به فراگیری فنون سینما ترجیح میدهند که از شاغلان این حرفه رموز کار را بیاموزند. از کسی که خودش زیروبم فیلمسازی را تجربه کرده و بهطور عملی با مشکلات و مسائلِ سر صحنه سروکله زده، انتظار میرود که بهتر بتواند تازهکارانی را که در آغاز مسیر سخت و صعب فیلمسازی قرار دارند، راهنمایی کند. نیکلاس ت. پرافییِرز شاید نام مشهوری در عالم سینما نباشد، اما او فیلمبردار و تدوینگر یکی از فیلمهای مستقل بهیادماندنی تاریخ سینماست که مخصوصا در سالیان اخیر در میان سینمادوستان ارجوقربی خاص پیدا کرده است. «واندا» (۱۹۷۰) ساخته باربارا لودن را پرافییِرز هم فیلمبرداری کرد و هم تدوین؛ هرچند نامش در تیتراژ فیلم نیامد، ولی سالها بعد که ارزش این جواهر کوچکِ لودن در بازنگریهای بعدی درک شد، نقش پرافییِرز هم به عنوان یکی از اعضای صلیِ گروه کوچک ساختِ این فیلم در خاطرهها ماند. سال ۱۹۷۱ که فیلم در جشنواره ونیز به نمایش درآمد، جایزه بهترین فیلم خارجی را به دست آورد. جز این، او کارگردان، فیلمبردار و تدوینگر مستندی ۹۰ دقیقهای درباره مارتین لوتر کینگ جونیور بود که در جشنواره فیلم ونیز در سال ۱۹۶۹ عنوان بهترین مستند را از آن خود کرد. پرافییِرز در فیلم «ملاقاتکنندگان» (الیا کازان، ۱۹۷۲) مدیر فیلمبرداری، تدوینگر و یکی از تهیهکنندگان فیلم بود. در سال ۲۰۰۸، فیلمنامهای به قلم وی در جشنواره فیلمهای یونانی در لس آنجلس به عنوان بهترین فیلمنامه برگزیده شد. در سال ۲۰۰۹ هم «هری خوشتیپه» بر اساس فیلمنامهای از او و به کارگردانی بتی گوردون در جشنواره تریبیکا نمایش داده شد. در عرصه نظری هم، او در دانشگاه کلمبیا هم تجربه تدریس دارد. تجربیات گوناگون پرافییِرز در سینما او را به فرد مناسبی برای آموزش سینما بدل کرده است. پرافییِرز تجربیات خود را در کارگردانی فیلم در کتابی به نام «اصول اساسی کارگردانی سینما؛ پیش از فیلمبرداری، فیلم خود را ببینید» گرد آورده است. چندی پیش، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی چاپ دوم ترجمه فارسی این کتاب را که مدتی بود نایاب شده بود، منتشر کرد. برگردان فارسی این کتاب را شاپور عظیمی انجام داده است.
این کتاب، در ۵ بخش و ۱۹ فصل، خواننده را با مسیری که برای ساخت یک فیلم باید طی شود به طور دقیق آشنا میسازد. پرافییِرز از فیلمها و صحنههای مختلفشان مثال میآورد تا بهتر بتواند منظور خود را درباره موضوعی که برای نوشتن هر فصل برگزیده شرح دهد. او در بخش اول کتاب که به «فیلم و روش کارگردانی» اختصاص دارد، از فرانسیس فورد کاپولا نقل میکند که وقتی از او پرسیدند بزرگترین سرمایهاش چیست، قاطعانه در جواب گفت: «تخیلم». بعد مینویسد: «بدبختانه این عنصری نیست که در هیچ کتابی به آن پرداخته شده باشد یا مدرسی بتواند آن را آموزش دهد، اما امید من این است که با روشی که در این کتاب ارائه شده، شما تشویق شوید سرچشمه تخیل خود را شناخته و آن را آزاد سازید.» در ادامه کتاب، پرافییِرز درباره عناصر دراماتیک، سازماندهی کنش در یک صحنه دراماتیک، صحنهپردازی، دوربین، فیلمنامه، میزانسن، کار با بازیگر، وظایف مدیریتی کارگردان و نکاتی دیگر به تفصیل بحث میکند؛ ولی جذابترین بخش کتاب «آموختن حرفه کارگردانی از طریق تحلیل فیلم» است. در این بخش، مثالهایی از «بدنام»، «نمایش ترومن» و «هشت و نیم» مبنای تحلیل و تفسیر فن کارگردانی است. بعد از آنهم، در فصل «سبکها و ساختارهای دراماتیک»، سبکهای مختلف سینمایی با مثالهایی از تاریخ سینما ـ از «داستان توکیو» ساخته ازو گرفته تا «بچههای کوچک» ساخته تاد فیلد ـ مطرح میشود.
کتاب زبانی قابل فهم دارد، اما آنچه خواندن آن را کمی دشوار میکند، استفاده نادرست و نابجا از علائم سجاوندی مثل نقطهویرگول است. تقریبا در کل کتاب، نقطهویرگول به جای ویرگول بهکاررفته که این باعث اغتشاش و سخت شدن درک متن شده است. کاربردهای ویرگول و نقطهویرگول متفاوت است و استفاده یکی به جای دیگری اشتباهی رایج در میان فارسیزبانان است، اما وفور این اشتباه در کتاب حاضر آن را به نمونهای قابل مطالعه از اهمال در ویراستاری تبدیل کرده است. از این اشتباه که بگذریم، کتاب برای کسانی که در ویراستاری سختگیر نیستند، میتواند حاوی آموزههای عملی و عینی ارزندهای باشد.