22 آذر 1401
191

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:یکی از ادعاهای رسمی این است که همیشه میان افراد ناراضی با معترض و با اغتشاشگر تفاوت می‌گذارند. آیا می‌توان این ادعا را راستی‌آزمایی کرد؟

چه فرقی هست بین  ناراضی، معترض و اغتشاشگر؟/ چرا نظام، کار را از مبارزه با اغتشاشگر شروع می کند؟

ناراضی کسی است که رضایت ندارد ولی اعتراضی هم نمی‌کند. علت عدم اعتراض می‌تواند، ترس یا بلد نبودن اعتراض یا نداشتن نمایندگی باشد یا اعتراض را بی‌فایده می‌داند.

معترض کسی است که نارضایتی خود را به شکلی مدنی ابراز می‌دارد، با تجمع، شعار دادن، نامه‌نگاری و شیوه‌های مناسب دیگر.

اغتشاشگر نیز در پی تخریب و درگیری و مسائل مشابه است چه اعتراض واقعی داشته باشد و چه نداشته باشد.

اگر مجموع این سه دسته از افراد را در یک جامعه هزار نفر بدانیم، به احتمال زیاد و فقط برای تقریب ذهن، ۹۵۰ نفر آنان را افراد ناراضی تشکیل می‌دهند. از ۵۰ نفر باقیمانده احتمالا ۴۸ یا ۴۹ نفر نیز معترض هستند و فقط یک یا دو نفر دست به اقدامات عملی می‌زنند. این درصدها مربوط به مراحل اولیه یک جریان اعتراضی است و در مراحل پیشرفته بسیاری از افراد ناراضی به معترضین خواهند پیوست. البته حتی رقم یک یا دو درصد اغتشاشگر با تعریف رسمی حکومت از اغتشاش خیل بالاست. ولی همین رقم هم در خلأ ایجاد نشده است.

هنگامی که ساختار سیاسی سخن ناراضیان را نشنود یا آنان نمایندگی نهادینه شده نداشته باشند، طبیعی است که به سوی معترضان سوق پیدا می‌کنند و اگر بی‌توجهی گذشته در این مرحله نیز ادامه داشته باشد، به سوی درگیری و خشونت یا مقابله به مثل پیش می‌روند و هر حکومتی برای افراد این مرحله عنوان خاصی را انتخاب می‌کند. تروریست، اغتشاشگر و... از عناوین رایج آن هستند.

حل این ماجرا از سرکوب مرحله پایانی یا آنچه اغتشاشگر می‌گویند، آغاز نمی‌شود. حل این فرآیند از شنیدن صدای ناراضی است. تا هنگامی که او هست، معترض را تولید می‌کند و بخشی از معترضین هم به سوی اغتشاش حرکت خواهند کرد. این فرآیندی طبیعی است. برجسته کردن اغتشاش و درگیری و تقابل، اسم رمز تداوم نادیده گرفتن معترضین و ناراضیان است. بهتر است بگوییم که مساله فراتر از نشنیدن صدای ناراضی و معترض است. چگونه؟ هنگامی که می‌گوییم چرا صدای آنان شنیده نمی‌شود، به‌طور ضمنی داریم از دو موجود یا دو پدیده صحبت می‌کنیم. در حالی که در یک ساختار سیاسی مبتنی بر مردم، حتی نیاز نیست صدای معترض یا ناراضی شنیده شود، چون آن که باید بشنود، خودش برآمده از این مردم است اگر هم ناراضی یا معترضی هست، در اقلیت است که به علل گوناگون حکومت‌های مردمی ناچار از شنیدن صدای اقلیت‌ها هستند.

با این توضیحات آیا ادعای موجود در ابتدای یادداشت را می‌توان راستی‌آزمایی کرد؟ بله. ماجرا روشن است که اگر همان نسبت‌های فرضی را در اینجا هم در نظر بگیریم و با فرض آنکه همه آنهایی که بازداشت شده‌اند، مطابق تعریف رسمی اغتشاشگر باشند، این بدان معناست که از نظر مقامات رسمی تعداد معترضین ده‌ها برابر اغتشاشگران و تعداد ناراضیان نیز ده‌ها برابر معترضین است و این رقم بسیار بزرگی است. ولی آنچه در سه ماه اخیر دیده شده، تماما پاسخ به مجموعه‌ای است که آنان را اغتشاشگر نامیده‌اند و هیچ اقدامی برای طرح مطالبات و نظرات معترضین و از آنها مهم‌تر ناراضیان دیده نمی‌شود و اصولا طرحی هم وجود ندارد.

اگر هم به بولتن‌نویسان جریان حاکم مراجعه کنید، متوجه می‌شوید که آنان عموما افراد سطحی آن سوی آب را می‌بینند و جریان موجود را آگاهانه یا ناآگاهانه به آنان منتسب می‌کنند، در حالی که واقعیت امر چنین نیست و باید جریان ناراضی و معترض را اصالت داد و اگر آنان بتوانند حرف بزنند، نماینده داشته باشند، به‌طور قطع و یقین کسی به سوی مرحله بعد یا اقدامات عملی و خشن نخواهد رفت و اگر هم برود مردم او را محکوم خواهند کرد. اکنون می‌توان از حکومت پرسید که در این مدت کدام خواست معترضین و ناراضیان را شنیده و آن را حل کرده است که انتظار دارد، اغتشاش گسترش پیدا نکند؟ آخرین پاسخ چیزی در مایه جاسوس و اسراییلی خطاب کردن افراد بی‌حجاب یا تهدید به بستن حساب بانکی آنان بود. غیر از این است، بفرمایید.

23302


https://gorganema.ir